.

.

کجایند این سردمداران دروغین حقوق بشر؟ اف بر شما

خبر آنلاین: به تازگی پایگاه‌های اجتماعی اینترنتی گروه‌های مسلح سوری با افتخار تمام تصویری از کوچک‌ترین اسیر خود در منطقه «ریف شمالی لاذقیه» را منتشر کردند که با موج گسترده‌ای از انتقادات مواجه شد.

همان طور که در تصویر مشاهده می‌شود، کوچک‌ترین اسیر گروه‌های مسلح تروریستی کودک خردسالی است که بیش از 2 تا 3 سال ندارد و آنگونه که در تصویر آمده او بر زمین نشسته و لوله تفنگ چند تروریست به سوی وی نشانه رفته است.

 نایت اسکین

ادامه مطلب ...

داستان و ماجرای قوم اُخدود

داستان و ماجرای قوم اُخدود

اُخدود بمعنی شکاف بزرگ در زمین است و اصحاب اُخدود قوم جبار و ستمگری بودند در سرزمین نجران ( یمن امروزی) که مسیحیان واقعی را در گودالهای بزرگی از آتش می اندانختند تا از دین خود دست بردارند و به دین یهود در آیند.

داستان این قوم در سوره بروج آیات 4 الی 8 بیان شده است.

ادامه مطلب ...

لقمان حکیم + حکمت های عبرت و پند آمیز وی

لقمان حکیم و حکمت های حکیمانه و پندآمیز وی

حضرت لقمان علیه‏السلام‏

یکى از حکماى صالح و وارسته بزرگ تاریخ، که نام مبارکش در قرآن، دو بارآمده، و یک سوره قرآن (سوره سى و یکم) به نام او است.
محدث و مورخ معروف، مسعودى می‏ نویسد: لقمان از اهالى نَوبه (واقع در آفریقا سودان امروزی) بود ارباب او قین بن حسر نام داشت، لقمان در دهمین سال حکومت حضرت داوود علیه‏السلام به دنیا آمد، عبد صالح بود، خداوند نعمت حکمت را به او عطا کرد، او در نقاط مختلف زمین، عمر طولانى کرد، همواره حکمت و وارستگى از او آشکار میشد و تا عصر حضرت یونس علیه‏السلام زندگى کرد.

زندگینامه لقمان حکیم

ادامه مطلب ...

سرگذشت عبرت آمیز حضرت عُزیر علیه السلام

سرگذشت عبرت آمیز حضرت عُزیر علیه السلام

 حضرت عُزَیر علیه‏السلام یکى از پیامبران است که نام مبارکش یک بار در قرآن آمده، آن جا که در آیه 30 سوره توبه می خوانیم:

وَ قالَتِ الیَهُودُ عُزَیرٌ ابنُ اللهِ،

یهود گفتند: عُزَیر پسر خدا است.

نیز داستانى در قرآن به طور فشرده (در آیه 295 بقره) راجع به مرگ صد ساله شخصى، و زنده شدن او بعد از صد سال آمده که طبق روایات متعدد، این شخص همان عُزیر پیامبر بوده که خاطرنشان می شود.

عُزیر که نامش در لغت یهود عزراء است در تاریخ یهود داراى موقعیت خاصى است. یهودیان معتقدند که با بروز بخت النصر پادشاه بابل، و کشتار وسیع او، وضع یهود در هم ریخت. او معبدهاى آنان را ویران کرد و توراتشان را سوزانید و مردانشان را به قتل رسانید و زنان و کودکانشان را اسیر کرد. سرانجام کورش پادشاه ایران بابل را فتح کرد و روى کار آمد. عُزیر علیه‏السلام نزد او آمد و براى یهود شفاعت کرد، کورش موافقت کرد، آن گاه یهودیان به شهرهاى خود بازگشتند. در این هنگام عُزیر طبق آن چه در خاطرشان مانده بود، تورات را از نو نوشت و خدمت شایانى در بازسازى جمعیت یهود کرد. از این رو یهودیان براى او احترام شایانى قایلند و او را نجاتبخش و زنده کننده آئین خود می دانند.

همچنین موضوع باعث شد که گروهى از یهود را ابنُ الله (پسر خدا) خواندند.

 
ادامه مطلب ...

حکایت ها و داستانهای عبرت آمیز تاریخ

داستانهای کوتاه عبرآمیز تاریخ

آورده‌اند که بهلول بیشتر وقت‌ها در قبرستان می‌نشست از قضا روزی که برای عبادت به قبرستان رفته بود، هارون الرشید به قصد شکار از آن محل عبور می نمود ،چون به بهلول رسید گفت: بهلول چه می کنی؟

بهلول جواب داد: به دیدن اشخاصی آمده‌ام که نه غیبت مردم را می‌نمایند و نه از من توقعی دارند و نه من را اذیت و آزار میدهند.

هارون الرشید گفت: آیا میتوانی از قیامت، صراط و سوال و جواب آن دنیا مرا آگاهی دهی؟

بهلول جواب داد: به خادمین خود بگو تا در همین محل آتش نمایند و تابه بر آن نهند تا سرخ و خوب داغ شود. هارون امر نمود تا آتشی افروختند و تابه بر آن آتش گذاردند تا داغ شد.

 
ادامه مطلب ...

داستان عبرآموز برصیصای عابد(دام شیطان)

داستان عابدان بد نام تاریخ

«کَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنسَانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِّنکَ إِنِّی أَخَافُ اللهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ ٭ فَکَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِی النَّارِ خَالِدَیْنِ فِیهَا وَذَلِکَ جَزَاء الظَّالِمِینَ(سوره حشر (59)، آیات 16 ـ 17.)
کار آنان به سان شیطان که به انسان گفت: کافر شو (تا تو را کمک کنم) وقتی کافر شد، گفت من از تو بیزارم من از خدای جهانیان می‌ترسم. سرانجام کارشان این شد که هر دو در آتش دوزخ جاودانه خواهند بود، این است سزای ستمگران».


آدمی اگر عابدترین خلق روزگار باشد، بایستی همواره مراقب نفس سرکش و بد لگام باشد که پیوسته انسان را به پرتگاه هلاکت می کشاند.

نمونه روشن آن، ابلیس سیه روی است که بنا به روایتی از علی علیه السلام، شش هزار سال خدای را پرستش نمود اما عاقبت با حسد بردن بر آدمی، گرفتار نخوت و کبر گردید و کارنامه سفید گذشته‌اش را سیاه و سرنوشت تاریک آینده‌اش را تباه ساخت. بلعم باعورا، نمونه دیگری است که بنا به نقلی، به پایه و رتبتی رسیده  بود که اسم اعظم خدا را می‌دانست و با این اسم، کرامت‌ها از وی سر می‌زد. اما عاقبت در بند شیطان گرفتار آمد و از راه راست بیرون شد. برصیصای عابد-که در نوشتار حاضر بیشتر از آن سخن خواهد رفت، نمونه سومی است که داستان آن، به گونه‌ای خاص در قرآن کریم مورد اشاره واقع شده است. در زیر حکایت وی به اختصار از منظر قرآن روایت شده است.

 

ادامه مطلب ...

پندهای تاریخ

قرض دادن به على (ع )

در شهر کوفه تاجرى به نام ابوجعفر بود که کسب و کار، روش بسیار پسندیده اى داشت . سوداى او آمیخته به اغراض مادى و ازدیاد ثروت نبود، بلکه بیشتر توجه به خشنودى و رضایت خدا داشت . هر گاه یکى از سادات چیزى از او به قرض مى خواست ، هیچگونه عذر و بهانه اى نمى آورد و به او مى داد و بعد به غلامش مى گفت : بنویس على بن ابى طالب - ع - فلان مبلغ قرض کرده و آن نوشته را به همان حال مى گذاشت . مدت زیادى بر این روش گذرانید تا ورشکسته شد و سرمایه خود را از دست داد. روزى غلام خود صدا زد و گفت : دفتر حساب را بیاورد و هر یک از مدیونین که فوت شده اند نام آنها را از دفتر محو کند و دستور داد از کسانى که زنده بودند مطالبه نماید.

 

ادامه مطلب ...