.

.

گذر کوتاه و اجمالی بر زندگی میثم تمّار

  • کنیه اش ابوسالم و نام پدرش یحیی بود. در کوفه زندگی می کرد و خرما می فروخت. به همین دلیل او را تمار می نامیدند. منسوب به نهروان است. نهروان آن زمان جزو ایران بود و مردمش فارسی صحبت می کردند. افتخاری برای ایرانیان است که این فداکار راه دین، ایرانی است.

 نایت اسکین

 حضرت امیر او را از بانویی از قبیله بنی اسد خرید و به وی فرمود: «پیامبر اکرم(ص) به من خبر داده است که مادرت تو را در عجم (غیر عرب) میثم نام نهاده است».

  • این گونه بود که میثم تمار با تربیت ممتاز و بی مانند علی(ع)، یکی از شخصیت های والای جهان اسلام شد.
  • گاهی امیرمؤمنان از مسجد کوفه که بیرون می آمد، به مغازه ساده میثم می رفت. میثم خرمافروش از آن حضرت، به قیمت تشیع زلالش حکمت می خرید.
  • پیامبر را ندیده بود، ولی آن حضرت خبر داده بود که او به دفاع از حق ولایت خواهد آمد. چنان که اواخر عمرش که عازم حج شده بود، به خدمت ام سلمه، همسر باوفا و نیکوکار پیامبر رسید. ام سلمه از نامش پرسید. میثم اسم خود را گفت. ام سلمه فرمود بارها دیدم و شنیدم که رسول خدا با امیرمؤمنان راز دل می گفت و از تو خبر می داد. چقدر جایگاهش در نزد پیامبر رفیع بود.
  • همه ائمه از او به نیکی نام برده اند. امام حسین(ع) آن قدر از شایستگی او یاد کرد که ام سلمه گفت: «ای میثم، حسین همواره از تو سخن می گوید». امام باقر و امام صادق(ع) نیز او را تجلیل کرده و بر وی درود فرستاده اند.
  • چهل سال شاگرد مکتب تفسیر و تأویل قرآن علی(ع) بود. و سپس آنچه فراگرفته بود، به ابن عباس آموخت.
  • حضرت علی(ع) او را از اخبار غیب آگاه کرده بود. خیلی چیزها را می دانست.
  • ابوخالد تمار نقل کرده است: روز جمعه ای با میثم در فرات سفر می کردیم. باد سختی وزید. میثم از داخل کشتی نگاهی به بیرون کرد و گفت: «معاویه هلاک شد.» بعد از یک هفته قاصدی از شام آمد و گفت: «جمعه پیش معاویه درگذشت.» علی قبلاً با خبرش کرده بود.
  • روزی علی(ع) دستش را گرفت و او را کنار درخت خرمایی برد و فرمود: میثم جان اینجاست؛ عبیدالله بن زیاد، این مرد ستمگر و فرومایه و پسر کنیز بدکاره، تو را به این درخت دار می زند و زبانت را می برد.
  • از آن پس، کنار آن درخت، محل عبادت میثم تا زمان شهادتش بود.به عبیدالله بن زیاد هم گفت: مولایم خبر داده که با من چه خواهی کرد.
  • هر جا می رسید به مردم می گفت که با حسین بن علی(ع) چه خواهند کرد و بعد از کشتنش جشن خواهند گرفت.
  • به عمره رفته بود و حکومت تصمیم داشت دستگیرش کند تا بنی امیه را بیشتر رسوا نکند. برای دستگیری اش سربازان زیادی به اطراف کوفه فرستاده بودند.
  • ام سلمه، او را در مکه دید و اوضاع را برایش بازگو کرد.
  • تا به کوفه رسید صد نفر از مزدوران ابن زیاد دستگیرش کردند و به دارالعماره، نزد ابن زیاد بردند.
  • ابن زیاد از میثم که دست بسته در مقابلش ایستاده بود پرسید: خدایت کجاست؟ گفت در کمین ستمگرانی که تو یکی از آنها هستی.
  • تا توانست میثم را شکنجه کرد شاید اندکی به علی توهین کند، ولی دریغ از کوچک ترین جسارت.
  • ـ شنیده ام که علی کیفیت مرگت را به تو گفته؟
  • ـ آری. گفته که پسر زنی بدکاره، مرا دستگیر می کند و دست و پا و زبانم را می برد.
  • ابن زیاد از این سخن برآشفت و دستور داد دست و پای میثم را قطع کنند، ولی برای دروغ نشان دادن پیش بینی علی(ع) زبانش را نبرند و دارش بزنند.
  • بالای دار بود. دست و پایش قطع شده بود، ولی با زبانش که می توانست از ولایت دفاع کند؛ فریاد زد: « مردم، هر کس می خواهد احادیث به یادگار مانده از سرچشمه زلال علوم اسلامی، علی بن ابی طالب را بشنود، بشتابد که به خدا سوگند از آنچه از امروز تا روز قیامت انجام خواهد شد به شما خبر خواهم داد و هر فتنه و آشوبی که تا روز قیامت برپا می شود با شما در میان خواهم گذاشت».
  • خبر به ابن زیاد رسید. دستور داد بر دهانش افسار بنندند. با دهان افسار بسته نیز باز هم حقایق را فریاد می کرد... ابن زیاد این بار دستور داد زبانش را ببرند!
  • پیش گویی علی درست درآمد.
  • دو روز پیکرش بالای دار بود. غروب روز دوم، محاسنش با خون نکویش رنگین شد. روز سوم دست نشانده ابن زیاد، با نیزه ای شکمش را درید و میثم با بانگ تکبیر به عروج رفت. به این ترتیب، 10 روز پیش از ورود امام حسین(ع) به کربلا، به شهادت رسید.
  • به ام سلمه گفته بود که به حسین بگو به زودی همدیگر را خواهید دید.
  • بنی امیه برای آنکه مردم را از دفاع از ولایت باز دارد، دستور داد جنازه میثم که مدافع ولایت بود، بالای دار بماند.
  • ولی هفت نفر از خرما فروشان، شبانه با مشغول کردن مأموران دولتی، جنازه میثم را از دار پایین آوردند و در نزدیکی چشمه ای دفن کردند. ابن زیاد برای پیدا کردن جنازه، سپاهی فرستاد، ولی بی فایده بود.
  • اکنون مزارش در نزدیکی مسجد اعظم کوفه، زیارتگاه خاص و عام شده است.
  • امام کاظم(ع) میثم تمار را از حواریون (اصحاب ویژه) امام علی(ع) برشمرد و فرمود: «در روز قیامت، منادی ندا می کند که حواریون علی بن ابی طالب کجایند؟ چهار نفر برمی خیزند که یکی از آنها میثم تمار است».

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.