.

.

حکایت های آموزنده از بهلول دانا

روزی بهلول در حالی که داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی(ابو حنیفه) به شاگردانش می گوید :

من امام صادق (ع) را قبول دارم اما در سه مورد با او کاملا مخالفم !

یک اینکه می گوید :

خداوند دیده نمی شود ، پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد

 

نایت اسکین

ادامه مطلب ...

حکایت روستایی و گاوش(مثنوی و معنوی)

روزی بود و روزگاری بود. در روستایی، مردی بود که یک گاو شیرده داشت. این گاو، هر روز، شیر فراوان به صاحبش می داد. مرد روستایی، گاوش را بسیار دوست می داشت. او هر روز گاوش را برای چرا به صحرا می برد. گاو تا می توانست از علف های تازه صحرا می خورد. شامگاهان، مرد روستایی با گاوش از صحرا بر می گشت و گاو را به طویله می برد و کنار آخور می بست.

نایت اسکین

ادامه مطلب ...

زندگینامه سهراب سپهری

سهراب سپهری در ۱۵ مهرماه ۱۳۰۷ در کاشان به دنیا آمد. پدربزرگش میرزا نصرالله خان سپهری نخستین رییس تلگراف‌خانه کاشان بود. پدرش «اسدالله» و مادرش «ماه‌جبین» نام داشتند که هر دو اهل هنر و شعر بودند.

نایت اسکین

  ادامه مطلب ...

زندگینامه محمدرضا شفیعی کدکنی

دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در سال ۱۳۱۸ در کدکن از روستاهای قدیمی بین نیشابور و تربت حیدریه به دنیا آمد.

او تحصیلات ابتدایی و دوره متوسطه را در مشهد گذراند و از آن پس وارد دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد شد و به تحصیل پرداخت و لیسانس خود را در این رشته دریافت کرد.

دکتر شفیعی، همزمان با تحصیلات متوسطه و دانشگاهی در حوزه علمیه مشهد به تحصیل علوم ادبی و عربی پرداخت و ادبیات عرب را  نزد اساتید معظم این حوزه فراگرفت.

نایت اسکین

ادامه مطلب ...

حکایت هاش شیرین و آموزنده از بهلول دانا

یک روز عربی ازبازار عبور میکرد که چشمش به دکان خوراک پزی افتاد از بخاری که از سر دیگ بلند میشد خوشش آمد تکه نانی که داشت بر سر آن میگرفت و میخورد هنگام رفتن صاحب دکان گفت تو از بخار دیگ من استفاده کردی وباید پولش را بدهی مردم جمع شدن مرد بیچاره که از همه جا درمانده بود بهلول را دید که از آنجا میگذشت از بهلول تقاضای قضاوت کرد ،بهلول به آشپز گفت آیا این مرد از غذای تو خورده است؟

آشپز گفت نه ولی از بوی آن استفاده کرده است. بهلول چند سکه نقره از جیبش در آورد و به آشپز نشان داد وبه زمین ریخت وگفت؟ ای آشپز صدای پول را تحویل بگیر.

آشپز با کمال تحیر گفت :این چه قسم پول دادن است؟ بهلول گفت مطابق عدالت است:«کسی که بوی غذا را بفروشد در عوض باید صدای پول دریافت کند»

 

   نایت اسکین

ادامه مطلب ...

حکایت بهلول و شیخ جنید بغداد

آورده‌اند که شیخ جنید بغداد به عزم سیر از شهر بغداد بیرون رفت و مریدان از عقب او شیخ احوال بهلول را پرسید. گفتند او مردی دیوانه است. گفت او را طلب کنید که مرا با او کار است. پس تفحص کردند و او را در صحرایی یافتند. شیخ پیش او رفت و در مقام حیرت مانده سلام کرد. بهلول جواب سلام او را داده پرسید چه کسی (هستی)؟ عرض کرد منم شیخ جنید بغدادی. فرمود تویی شیخ بغداد که مردم را ارشاد می‌کنی؟ عرض کرد آری..

 

   نایت اسکین

ادامه مطلب ...

معرفی بزرگان ادب (امیرهوشنگ ابتهاج متخلص به ه.ا.سایه)

امیرهوشنگ ابتهاج متخلص به ه.ا.سایه شاعر و غزلسرای معاصر، سرایش های پرنیانی اش از گیلان، آرام و ملایم ترجمان جهان می شود تا هم امروز که برای فرزندان ادب اندیش این آب و خاک تبدیل به اسطوره ای سترگ در شعر معاصر این سرزمین شده است .

شمار فاخران سرزمین سپند و سرود و سخن بیش باد...

گیلان کهن، سرزمین باران و فرهنگ مفاخرش همچنان پرقوت و استوار همچون هیرکانیان هزاران ساله اش یک به یک سایه سار کشور و جهانیان شده اند و گاه به گاه تبلور فرهنگ این سرزمین، فروزان بخش خانه همسایه می شود و البته ای افسوس وار که گاه مردمان سرزمینش چه اندک از آن می دانند.
    نایت اسکین
ادامه مطلب ...