ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
یکی از عرفا به دیدن درویشی رفت که آوازه و شهرت او تا آبادیهای دوردست رفته بود. شامگاه به خانهی درویش رسید. خود را مسافری گم کرده راه معرفی کرد تا به این بهانه «و همنشینی با او» به علّت شهرت او پیبَرَد. چندروزی گذشت. «در این مدت» عارف مشاهده کرد که غذای میزبان همیشه اندکی نان خشک با آب است؛ هرچندکه برای مهمان غذای چربتری حاضر میکرد، خود همچنان ازنان خشک استفاده مینمود.