ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
سیره نویسان در اشاره به سلسله نسب اویس آورده اند: اویس، پسر عامربن جزءبن مالک بن عمروبن سعد بن عصوان بن قرن بن ردمان بن ناحیه بن مراد بن مالک بن اددبن مذحج(1) است. برای اویس چند لقب برشمرده اند: به سبب اینکه جد ششمش «قَرن» نام داشت، او را «قَرَنی» و به موجب آنکه جد نهمش، «مراد» نام داشت، «مرادی» و از آنجا که دوازدهمین جدش «مَذحج» بود، او را «مذحجی» خوانده اند.
یکی از عرفا به دیدن درویشی رفت که آوازه و شهرت او تا آبادیهای دوردست رفته بود. شامگاه به خانهی درویش رسید. خود را مسافری گم کرده راه معرفی کرد تا به این بهانه «و همنشینی با او» به علّت شهرت او پیبَرَد. چندروزی گذشت. «در این مدت» عارف مشاهده کرد که غذای میزبان همیشه اندکی نان خشک با آب است؛ هرچندکه برای مهمان غذای چربتری حاضر میکرد، خود همچنان ازنان خشک استفاده مینمود.
هر ایرادی که مبتنی بر دلایل غیر موجه باشد آن را ایراد بنی اسرائیلی می گویند: اصولاً ایراد بنی اسرائیلی احتیاج به دلیل و مدرک ندارد؛ زیرا اصل بر ایراد است - خواه مستند و خواه غیر مستند - برای ایراد گیرنده فرقی نمی کند. ایراد بنی اسرائیلی به اصطلاح دیگر همان بهانه گیری و بهانه جویی است، که ممکن است گاهی از حد متعارف تجاوز کرده به صورت توقع نابجا درآید. فی المثل به یک نفر نقاش دستور می دهید که تابلویی از دورنمای قله دماوند برای شما ترسیم کند. نقاش بیچاره کمال ظرافت و هنرمندی را در ترسیم تابلو به کار می برد و تمام ریزه کاریها و سایه روشن ها را در تجسم قله مستور از برف و قطعات ابری که بر بالای آن قرار دارد کاملا ملحوظ و منظور می دارد، به قسمی که جای هیچ گونه ایرادی باقی نماند. ولی مع هذا ممکن است برای اقناع طبع بهانه جوی خویش انتظار داشته باشید که از تماشای آن تابلو احساس سردی و سرما کنید! این گونه ایرادات را در عرف و اصطلاح عامه «ایراد بنی اسرائیلی» گویند که صرفاً از ذات بهانه گیر مایه می گیرد.
روزی بهلول در حالی که داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی(ابو حنیفه) به شاگردانش می گوید :
من امام صادق (ع) را قبول دارم اما در سه مورد با او کاملا مخالفم !
یک اینکه می گوید :
خداوند دیده نمی شود ، پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد